همانطور که میدونید امسال اولین رویداد لین استارتاپ ماشین ایران به همت ناصرغانم زاده و تیم اجرایی اش در تهران در تاریخ ۲۴ الی ۲۶ اردیبهشت ماه برگزار گردید.من هم این افتخار رو داشتم که بعنوان مربی به همراه همسرم در این رویداد حضور داشته باشم ! این رویداد یک رویداد آموزشی است که تاکید بیشتر آن بر روی کشف مساله و ساختن یک راهکار متناسب با نیازهای واقعی است، اینکه این رویداد آموزشی روی بررسی مسئله تاکید دارد نکته ای بسیار کلیدی و مهمی است ، زیرا معمولا آن چیزی که در دنیای واقعی، استارتاپ ها را دچار خطا و انحراف و در نهایت شکست میکند این است که معمولا تیم های استارتاپی از Solution به سمت Problem حرکت میکنند ، این درحالی است که فرآیند صحیح این است که از Problem به سمت Solution حرکت کنیم! یعنی چی :

یعنی اینکه در یک حوزه خاص ( مثلا سلامتی ، آشپزی و…)بریم ببینیم واقعا مردم در زندگی شان با چه مسایلی دست و پنجه نرم می کنند ! چه مشکلاتی دارند ، چه کارهایی برایشان سخت است ، چه چیز هایی آنها را به وجد می آورد و برایشان لذت ایجاد می کند ،سپس این مسایل رو لیست کنیم و در صورتی که واقعا حل شدن این مسایل برای جامعه هدف ارزش ایجاد می کند و حاضر باشند برای آن هزینه کنند دست به طراحی و ساخت راهکار بزنیم ! نه اینکه یک راهکار فانتزی و عجیب غریب در ذهنمان برای یک مسئله ای خاص که فکر میکنیم ( بله تاکید می کنم فکر میکنیم) مشکل خیلی هاست ،طراحی کنیم و آن را بسازیم و مردم را به زور وادار به استفاده از آن نماییم !

خوشبختانه تاکید این رویداد بر روی ارزیابی مشتری و بررسی مساله است و بعد از تایید مساله به دنبال تایید راه حل است ! متدی که در این رویداد ارایه می شود می تواند صرفه جویی قابل توجهی در زمان شما ایجاد کند ، خود من اگر در روز اول راه اندازی اولین استارتاپ خودم از این متد استفاده کرده بودم حداقل ۶ ماه جلوتر بودم ! پس مرور این متد و بکارگیری اون به جد پیشنهاد میشه !

در این متد از یک ابزار جالب به نام Javelin Board که اخیرا به Experiment Board تغییر نام داده استفاده میشه ! که در این پست قصد دارم با بررسی یک مثال گام به گام نحوه استفاده از این ابزار رو آموزش بدم ، این مثال ، یکی از مثالهایی هست که توسط طراح Javelin Board ارایه شده است. گریس (Grace) یک طراح است و بر روی مقوله طراحی برای تجربه کاربری (UX) تمرکز دارد . مقوله UX تاکید بسیار زیادی بر روی User و Customer دارد.او سابقه کاری حرفه ای بر روی برندینگ داشته و فکر میکرده که همه چیز برندینگ و طراحی بصری است ، روالی که در گذشته و قبل از طراحی Javelin Board بکار میگرفته این بوده که طراحی های متعددی رو برای یک محصول انجام میداده و آنقدر این طراحی ها رو بسط می داده تا در نهایت مطلوب باشن سپس اونها رو به بازار عرضه میکردند ،به گفته خودش ۶ ماه روی طراحی کار میکرند و سپس محصول رو ارایه می کردند و محصول با شکست مواجه می شده .هیچ کسی محصول تولید شده توسط اونها رو نمی خواسته ! بله !بعد از ۶ ماه تلاش،محصول مورد استقبال قرار نمی گرفت.بعبارتی محصول تولید شده توسط اونها برای عموم کاربردی نداشت ، و مشکلی از سرراه کاربران بر نمی داشت !بر اساس این تجربه تلخ ،گریس در ایده استارتاپی جدیدش تصمیم گرفت تا از یک روش متفاوت جهت راهبری استارتاپش استفاده کنه .

قبل از اینکه به بررسی مطالعه مورد Graceبپردازیم فکر کنم که اگر کمی در مورد Eperiment Board  یا همون Javelin Board توضیح بدم بد نباشه !این بورد شامل دو قسمت اصلی هست ، قسمت سمت چپ که در اون شما در مورد موضوعات مختلف به ایده پردازی و طوفان فکری می پردازید و قسمت سمت راست که شما در ستون های ۱ ، ۲ و… آزمایشاتی رو برای اعتبار سنجی طراحی و اجرا می کنید !در قسمت پایین سمت چپ هم نکاتی جهت راهنمایی و جلوگیری از خطا های رایج در این بوم ارایه شده است ! در هر ستون ، شما بخشی از مشتریان را بسته به ایده استارتاپی تون انتخاب می کنید ، یکی از مسئله  های اونها رو که  قبلا در بخش طوفان فکری بهش پرداختید رو انتخاب می کنید ، فرضیات مرتبط به اون رو مشخص می کنید ، پر ریسک ترین اونها رو انتخاب و شرایط پذیرش اون رو هم مینویسید و آزمایش رو اجرا می کنید ! آموزه ها و نتایج رو نیز در آخرین بخش بورد می نویسید و میروید مرحله بعدی ! کمی گنگه نه؟ نگران نباشید در مثالی که در ادامه آورده شده گام به گام موارد تشریح شده ! در اصل شما فرضیه ها رو در قسمت سمت راست بورد آزمایش می کنید ، از نتایج حاصل شده اطلاعاتی رو کسب می کنید و یاد میگیرید و به مرحله بعدی می روید !

1-Experiment-Board-large-preview-opt

جهت دریافت نسخه فارسی به اینجا بروید!

ایده استارتاپی گریس : از اونجایی که یک طراح تجربه کاربری بوده ،با موسسان و کارآفرینان خیلی زیادی برخورد داشته که میخواستن در زمینه بررسی UX وبسایتشون بهشون کمک کنه و فیدبک بده!از اونجاییکه سرش خیلی شلوغ بوده با خوش فکر میکنه که : چی میشد اگر میتونست این افراد نیازمند به مشاوره UX رو به طراحان تجربه کاربری متصل کنه ! اسم این ایده رو BetterUX گذاشت!

تصویر ۱ : ایده اصلی استارتاپ

1

ولی بر اساس تجربه تلخ گذشته تصمیم گرفت قبل از هر کاری واقعا ببینه این مشکل چقدر بزرگه ! اصلا جامعه هدفی که با این مشکل مواجه هستن اونو چطور حل می کنن ،چقدر حاضرن بابت اون تلاش کنن و…به گفته خود Grace براش خیلی مهم بود که قبل از هر کاری اطلاعاتش رو در زمینه این مسئله افزایش بده تا راه درستی رو در پیش بگیره و محصولی رو تولید کنه که خواهان داشته باشه !

اون برای اینکار از Javelin Board استفاده می کنه و در گام اول اولین بخش مشتریانش رو صاحبان استارتاپ ها انتخاب کرد.این بخش کوچک به این دلیل انتخاب شد که اولا در دسترس بودند ، دوم اینکه سرعت کار به دلیل دسترسی آسان تر بالا می رفت .نکته مهم اینه که : بزرگ فکر کنید ولی کوچک شروع کنید! شاید ایده استارتاپی شما برای همه مردم دنیا مفید باشه و مشکلی که شما حل می کنید مشکل همه باشه ، ولی برای شروع یک جامعه هدف کوچک را انتخاب کنید .

تصویر ۲ : اولین بخش از مشتریان احتمالی

2

احتمالا مسئله ای که این گروه خاص از مشتریان احتمالی با آن زیاد سرو کله می زدند و درگیر بودن ،دریافت بازخورد هایی پیرامون UX وبسایت ها و App هایشان بود ، پس Grace در ستون اول در بخش مساله ، این مورد رو قرار داد!

تصویر ۳: مساله احتمالی این جامعه هدف

3

در مرحله اول از اجرای Experiment Board ما کاری به راه حل نداریم ،چون هدفمون اینه که در این مرحله مساله رو کشف کنیم و ببینیم آیا واقعا مسئله ای وجود دارد؟ مسئله تشخیص داده شده درست است و… پس فعلا راه حل رو بیخیال میشیم !این نکته خیلی کلیدی است !

تصویر ۴ : فعلا بیخیال راه حل بشید

4

در مرحله بعدی به Riskiest Assumption ها یا پر خطرترین پنداشت ها ( فرضیه های پر خطر می رسیم) ، در برخی مواقع این بخش میتونه شامل این باشه که آیا اصلا چنین مشکلی وجود دارد یا خیر؟ Grace میدونست که صاحبان استارتاپ ها واقعا این مسئله رو دارن ولی سئوال این بود که تا چه حد حاضرن برای حل این مشکل ( منظور گرفتن فیدبک برای بخش UX استارتاپشون ) تلاش کنن و پیش برن ! اگر اونها الان راه حلی برای رفع این مشکل داشته باشن دلیلی نداره که بیان و از سرویس استارتاپ Grace استفاده کنن ! اون این فرضیه رو بنا نهاد که بیشتر صاحبان استارتاپ ها به دلیل عدم وجود یک منبع قابل اعتماد در زمینه مشاوره UX از حل کردن راحت این مشکل عاجز هستند.

تصویر ۵ : پرخطر ترین پنداشت در این مرحله

5

برای سنجش این فرضیه ما نیاز به یک معیار داریم ، در بخش معیار ها Grace تصمیم گرفت که اگر ۶ نفر از ۱۰ مصاحبه شونده اعلام کردند که به دلیل عدم وجود یک منبع قابل اعتماد در زمینه ارزیابی UX سایت هایشان همچنان با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند ، فرضیه ثابت می شود !

تصویر ۶ : تعیین شرایط پذیرش و تاییدیه فرضیه

6

خوب حالا وقت عمل است ! بله باید از ساختمان بزنید بیرون و ببینید آیا آزمایشی که طراحی کرده اید صحیح است یا خیر؟ وقت یادگیری رسیده !

یکی مسایلی که شما باید در این مرحله کشف کنید این است که این مشکل چقدر برای مصاحبه شونده ها بزرگ است و اونا چه کارهایی برای رفع کردنش انجام دادن یا حاضرن انجام بدن ، تا به امروز دقیقا چه کارهایی برای رفع مشکل انجام دادن ؟ گام به گام این کارها چه بوده است؟ چقدر از راه حل های فعلی راضی هستند؟

نتایج برای Grace جالب بود ، اونها با ۱۲ تا موسس استارتاپ صحبت کردند.همه اونها به دنبال ارزیابی UX وبسایت هایشان بودند !و ۸ نفر از آنها فرضیه رو تایید کردند!

تصویر ۷ : نتایج آزمون

7

بیشتر اونها از دوستانشان برای انجام این کار استفاده می کردند.هیچ کدوم از اونها سعی نکرده بودند که یک دوره UX بگذرونن تا خودشون کار رو انجام بدن ، ولی علاقه مند به استفاده از Freelancer ها بودند تا بتونن بصورت رو در رو از اونها فیدبک بگیرن، این مواردی بود که Grace در اولین مرحله استفاده از تخته آزمایش یاد گرفته بود.

تصویر ۸ : آموزه های مرحله ۱

8

سئوال بعدی در این مرحله این بود که : خوب ، حالا این موسسان استارتاپ ها آیا مایل به دریافت فیدبک های مجازی هستند یا خیر؟بعبارتی بعد از تاییدیه اولیه مسئله حال به دنبال تاییدیه راه حل میرویم و ستون دوم را پر می کنیم ، مشتریان همان بخش قبلی است ، مسئله همان مسئله است ولی در این مرحله میخواهیم راه حل را ارزیابی کنیم !

تصویر ۹ : مطرح شدن راه حل و ارزیابی آن

9

از نظر Grace پر ریسک ترین پنداشت هم در این مرحله این بود که آیا موسسان استارتاپ ها حاضرند برای این راه حل پول بدن یا خیر! شما نمی تونید پیش مصاحبه شونده ها برویدو از آنها این سئوال رو بپرسید : آیا برای این راه کار پول میدهید ؟ بهترین راه جهت سنجش این مسئله ،که کاربرها حاضرند برای این راه حل پول بدهند یا خیر اینه که یک صفحه Landing درست کنید و ببینید چقدر از افراد جامعه هدف حاضرند برای سرویس شما روی دکمه Pay now کلیک کنن !

ببینید واقعا چقدر سرویس شما خواهان داره

تصویر ۱۰ : پرریسک ترین پنداشت این مرحله

10

در این مرحله شرط تایید شدن فرضیه این بود که ۸ نفر از ۱۰ نفر روی دکمه پیش فروش کلیک کنند ! چون خیلی این مسئله مهم بود و قرار بود کسب و کار روی این بخش بنا شود شرایط ۸۰ درصدی برای پذیرش فرضیه در نظر گرفته شد

این هم تصویر Landing Page جهت ارایه راه حل و اعتبار سنجی ، آدرس صفحه به افرادی که در مرحله قبل با آنها مصاحبه انجام شده بود ارسال گردید.جالبه بودنید که Grace بعد از کلیک کاربران بر روی pay now یک فرم ثبت نام به آنها نمایش می داد که در آن این توضیح داده شده بود که این سرویس در حال طراحی است و به محض راه اندازی به شما خبر داده خواهد شد.

تصویر ۱۲ : Better Ux Landing Page

11

۱۰ دلار بدهید تا از متخصصین تجربه کاربری فیدبک هایی جهت بهبود تجربه کاربری وبسایت خود دریافت کنید!

نتیجه بسیار جالب بود :از ۱۰ نفر ، همه آنها در سایت ثبت نام کردند.

فرضیه در این مرحله ثابت شد ، وقت آن رسیده بود که بخش دوم بازار یعنی طراحان تجربه کاربری مورد آزمون قرار گیرند و ببینیم مسایل آنها چیست ؟

تصویر ۱۳ : نتایج این مرحله

13

تصویر ۱۴: آموزه های این مرحله

14

خوب Grace در این مرحله شروع به اعتبار سنجی بخش دوم بازار می کند ، بله UX Designer ها !

تصویر ۱۵ : شروع به اعتبار سنجی بخش دوم بازار

15

 Grace در مورد مساله و مشکل این بخش از بازار این حدس و فرضیه رو داشت که طراحان تجربه کاربری بدنبال مشتریانی برای ارایه راه حل های سریع در مورد UX وبسایتشان هستند، بطور خلاصه UX کار ها دنبال مشتری هستند.

تصویر ۱۶ : مساله بخش دوم بازار

16

راه حل هم همان راه حل قبلی بود ! وبسایت ارایه خدمات مجازی مشاوره UX

تصویر ۱۷ : راه حل

17

پر ریسک ترین پنداشت در مورد این بخش از بازار هم این بود که : آیا اصلا این متخصصین UX حاضر به ارایه مشاوره مجازی و راه دور هستند ؟

تصویر ۱۸ : پر ریسک ترین پنداشت

18

Grace شرایط موفقیت و اعتبار سنجی رو در این مرحله رو موافقت ۸ نفر از ۱۰ نفر برای ارایه مشاوره مجازی در نظر گرفت

تصویر ۱۹ : شرایط پذیرش

19

Grace شروع به مصاحبه با طراحان تجربه کاربری کرد که سابقه ای بین ۵ تا ۱۰ سال داشتند و از آنها در مورد تجربیات جذب مشتری ، شرایط کاری و… پرسید و در نهایت به آنها راه حل خودش رو در زمینه ارایه مشاوره های مجازی و راه دور ارایه کرد.جوابی که از همه آنها دریافت کرد این بود که آنها هیچکدام علاقه ای به مشاوره آنلاین و راه دور در زمینه UX نداشتند ! آنها حرفه ای بودند! آنها مشتریانی داشتند که سالهای سال با آنها کار می کردند و علاقه ای نداشتند با یک موسس استارتاپ که تازه کارش را شروع کرده و هنوز تکلیفش مشخص نیست کار کنند ! اینجا نیاز به یک چرخش Pivot در بخش مشتریان قسمت دوم بازار بود.

تصویر ۲۰ : نتایج این مرحله

20

نکته ای که در این مرحله Grace از این آزمایش یاد گرفته بود این بود که نباید این کسب و کار را بر روی افرادی که بیش از ۵ سال سابقه کار در حوزه UX دارند  بنا کند !چیزی که Grace از مصاحبه این افراد استخراج کرده بود جالب بود ، همه آنها در روزهای اول فارغ التحصیلی بدنبال مشتری و کارهای کوچک در حوزه UX بودند این آموزه پایه فرضیات مرحله بعد شد.

تصویر ۲۱ : آموزه های این مرحله

21

در این مرحله مشتریان هدف بخش دوم از UX کارهای حرفه ای به UX کار های تازه کار تغییر پیدا کرد .

تصویر ۲۲ : فرضیات جدید مشتری ها برای این مرحله از تخته آزمایش

22

مساله این بخش از مشتریان این بود که بدنبال کار و کسب تجربه عملی بودند

تصویر ۲۳ : مساله این بخش از بازار

23

راه حل هم همان راه حل قبلی بود

تصویر ۲۴ : راه حل ثابت است

24

پرریسک ترین پنداشت هم اینجا این بود که آیا آنها علاقه ای به دادن فید بک های سریع بصورت آنلاین و مجازی هستند یا خیر؟

تصویر ۲۵ : پرریسک ترین پنداشت این مرحله

25

شرایط پذیرش در این مرحله این شد که ۶۰ درصد مصاحبه شونده ها باید نسبت به پرریسک ترین پنداشت نظر مثبت داشته باشند!

تصویر ۲۶: شرایط پذیرش و تایید فرضیه

26

صفحه Landing این مرحله از اعتبار سنجی ، دو قسمت داشت ، یک قسمت برای صاحبان استارتاپ ها و قسمت دیگر برای UX کارهای تازه کار! این Landing page ابزاری برای آزمایش بود ! از UX کارها خواسته شده بود که رزومه تخصصی خودشونو ارسال کنند.

تصویر ۲۷ : Landing Page برای اعتبار سنجی این مرحله

27

Grace آدرس این Landing Page رو به لیست های ایمیل دانشجویان رشته های مرتبط از دانشگاه ارسال کرد :۱۸۴ نفر بر روی لینک ارسالی کلیک کرده بودند و از این تعداد ۳۷ نفر هم ثبت نام کرده بودند.Grace از این نتایج خیلی شگفت زده شد ! البته تعداد ثبت نام ها خیلی کمتر از عددی بود که برای شرایط تاییدیه فرضیه در نظر گرفته بودند.یادتان باشد که همیشه کیفیت از کمیت مهم تر است !

تصویر ۲۸ : نتایج آزمایشات این مرحله

28

نکته جالب اینجا بود تعداد زیادی از افرادی که ثبت نام کرده بودند شروع کردند به ارجاع دادن سایر دوستانشون به استفاده و ثبت نام در این سرویس!

تصویر ۲۹ : آموزه های این مرحله

29

Grace چطور متوجه شد که اونها وبسایت و این سرویس را به دوستانشان پیشنهاد می دهند ؟به راحتی ، او در فرم ثبت نام راهکاری برای این کار گذاشته بود. عبارت ” شما گونه با این سرویس آشنا شده اید “

خوب مرحله بعدی باید در عمل راه حل مورد آزمایش و اعتبار سنجی قرار گیرد ! Grace  این کار را با متد Concierge  بود !خوب ،Concierge چیه؟

اگر بخوام خیلی خلاصه بگم ، Concierge یکی از روشهای دیگر اعتبار سنجی راه حل هست که  در آن بصورت دستی خدمات را به مشتریان ارایه می کنند تا رضایت آنها را بسجند! مشتریان اگر سرویس شما را دریافت کنند چه نظراتی پیرامون سرویس شما خواهند داشت !بدون یک خط  کد نویسی سرویس را دستی به مشتریان برسانید !خودتان را درگیر کد نویسی نکنید!

تصویر ۳۱ : روش Concierge

30

خوب ببینیم Grace چطوری از این روش برای اعتبار سنجی و سنجش رضایت مشتریان استفاده کرد ، در وبسایت نیازبود که سیستم بصورت اتوماتیک درخواست های صاحبان استارتاپ ها رو به متخصصین UX تخصیص بده و نتایج رو از متخصصین UX دریافت کنه و اونها را به دست صاحبان وبسایت ها برسونه !Grace کل این کار رو خودش بصورت دستی انجام میداد و هیچ سیستمی در پشت وبسایت وجود نداشت !

تصویر ۳۲ : Grace نقش سیستم را بصورت دستی ایفا می کرد!

31

Grace  بصورت دستی ۱۶ نفر رو به هم معرفی کرد ! در Concierge شما می توانید بر اساس در خواست کاربران و میزان اهمیت درخواست ها تصمیم به ساخت ویژگی های مختلف و اضافی راه حل بپردازید !این مسئله به شما خیلی کمک میکنه که ویژگی هایی به راه حل تان اضافه کنید که واقعا خواهان داره !

Grace بصورت دستی فیدبک ها را از کاربران دریافت می کرد و آنها را به صاحبان وبسایت ها می داد ! و از اونجاییکه میخواست ببینه که نظر اونا در مورد سیستم چیه ؟ چه انتظاراتی دارن؟ چه ویژگی های جدیدی نیاز دارن و از همه ممهمتر بعد از دریافت نتایج چه خواهند کرد ، با آنها وارد مصاحبه شد ! شرایط پذیرش راهکار با استفاده از متد Concierge در این مرحله این بود که ۶۰ درصد استفاده کنندگان از سرویس راضی باشند ، این در حالی بود که نتایج عددی حدود ۲۰ درصد رو نشان میداد !

تصویر۳۲ :نتایج آزمایش Concierge

32چیزی که Grace از این آزمایش یاد گرفت این بود که  کاربران نیاز به امکانات و ویژگی های کربردی بیشتری هستند ، مثلا استخدام یک نیرو جهت مراجعه حضوری ، تعامل بیشتر با متخصصین بصورت مجاز و…. پس باید اینجا وارد مرحله کد نویسی شود و این فرآیند را همچنان ادامه دهد !

33خوب Grace این فرآیند را بارها و بارها تکرار میکند تا در نهایت محصولی موفق را تولید نماید.

همانطور که دیدید این ابزار و فرآیند مرتبط با اون به راحتی مساله و راه حل را اعتبار سنجی می کنه ! امید وارم این مطلب مفید واقع شده باشه و ابهامات شما رو در استفاده از این بورد رفع کرده باشه ، در پست های آینده مطالب بیشتری در این زمینه رو منتشر خواهم کرد !

یادتون باشه : هر چه سریعتر شکست بخورید زود تر موفق می شوید 😀