رابطه کارآفرینی و استارتاپ ، یک رابطه مهم !
گفتم شاید بد نباشه که در شروع سال جدید یکسری مطالب آموزشی قدم به قدم و پایه ای رو در زمینه کارآفرینی و استارتاپ ها منتشر کنم . اولین نکته ای که به ذهنم رسید و به نظر خودم هم خیلی مهم هست ، رابطه کارآفرینی ومفهوم استارتاپ است .
آیا کارآفرینی همان استارتاپ است ؟ راه اندازی استارتاپ یعنی کارآفرینی ؟ آیا همه فرآیند کارآفرینی در استارتاپ خلاصه میشه ؟ اصلا کارآفرینی دقیقا چی هست ؟ مفهوم استارتاپ چیه و کجای این داستان قرار می گیره ؟ و…
اینها سئوالاتی هستند که در این مطلب قصد دارم به اونها پاسخ بدم.
Entrepreneurship واژه ای است که در ایران به کارآفرینی برگردانده شده است ، که خیلی ترجمه مناسبی نیست ، متاسفانه در گذشته و بواسطه سیاست های آن زمان ، این واژه به این صورت ترجمه شده است. اولین معادلی که با شنیدن واژه کارآفرینی به ذهن ما خطور می کنه اشتغال زایی است ! ولی یادتون باشه که ممکنه فرآیند کارآفرینی اصلا منجربه اشتغال زایی نشه و حتی باعث از بین رفتن فرصت های شغلی زیادی هم بشه ودرکنارش فرصت های جدید شغلی روهم ایجاد بکنه ! بیایید این مسئله رو با یک مثال بررسی کنیم.
فرض کنید که شما ایده ای دارید برای مکانیزه کردن یک خط تولید کارخانه رب سازی ، این ایده شما باعث افزایش بهره وری و کاهش هزینه می شه ، و از هر خط تولید ، بواسطه مکانیزه شده اون ۱۰ نفر نیرو حذف می شن ، شما این ایده رو تبدیل به یک محصول می کنید و به تمام کارخانه های رب سازی یک شهرک صنعتی می فروشید ، در اینجا یک کارآفرینی رخ داده و تعدادی هم بیکار شده اند. عجیبه نه؟ ولی بر اساس تعاریف کارآفرینی ، شما کارآفرینی کرده اید. خوب تا اینجا پس متوجه شدیم که کارآفرینی به معنی اشتغال زایی لزوما نیست . حالا بیایید تعاریف کارآفرینی رو مرور کنیم
در مورد کارآفرینی تعاریف زیادی ارایه شده ، یادم هست که بواسطه یک تحقیق دانشگاهی در زمانی که در دانشگاه تهران درس می خوندم ، حدود ۵۰ تعریف از کارآفرینی رو جمع آوری کردم، ولی یک تعریف خیلی برای من جالب بود که در اینجا به اون می پردازم.این تعریف مربوط میشه به آقای ژوزف شومپیتر.

schumpeter
ایشون یکی از دانشمندان برجسته در حوزه کارآفرینی هست ،شومپیتر نوآوری و تخریب خلاق رو پایه و اساس کارآفرینی میدونه ، از نظر شومپیتر ، کارآفرینی و شخص کارآفرین ، نیروی محرکه و موتور توسعه اقتصادی هست.ویژگی تعیین کننده در کارآفرینی از نطر ایشون انجام کارهای جدید و ابداع روشهای نوین در انجام کارهای جاری هست.از نظر شومپیتر نوآوری در هر یک از زمینه های زیر کارآفرینی محسوب می شه !

ارایه کالای جدید
ارایه روشی جدید درفرآیند تولید
گشایش بازاری تازه
یافتن منابع جدید
ایجاد هر گونه تشکیلات جدید در صنعت

همونطور میبینید شومپیتر نوآوری رو پایه و اساس کارآفرینی قرار داده ، بد نیست اینجا به مفهوم نوآوری هم یه اشاره ای بکنیم .نوآوری یک معادله ساده داره

نوآوری = اختراع + تجاری سازی

وقتی شما اختراعی رو به ثبت می رسونید ، در اصل یک نمونه اولیه درست کردید که ثابت کنید که چیزی که ادعا می کنید صحت داره . ولی وقتی همین نمونه اولیه رو تولید انبوه می کنید و فرآیند تجاری سازی رو روش اجرایی می کنید ، یک نوآوری اتفاق افتاده ، در مفهوم تجاری سازی ، باز فرآیند کارآفرینی نهفته است که در ادامه بیشتر در مورد اون توضیح می دیم.
خود نو آوری دو دسته مهم داره ، نوآوری تدریجی و نوآوری رادیکالی
در نوآوری تدریجی ، در یک محصول یا خدمت ، محصول به تدریج تکامل پیدا می کنه و امکانات جدیدی بهش اضافه میشه ، مثلا ، یک ماشین لباسشویی رو درنظر بگیرید ، در طی این ۲۰ سال ما شاهد تغییرات تدریجی در اون بودیم ، بی صدا شدن موتور ، الکترونیکی شدن پنل ، توسعه برنامه های شستشو ، فازی شدن و در آینده ، وصل شدن به اینترنت و….
در نو آوری رادیکالی ( تخریب خلاق) کل صنعت متحول میشه ، و کارآفرین یا مخترع با رویکردی متفاوت به سراغ صنعت میره. مثلا با توجه به مثال بالا ( ماشین لباسشویی) ،یک مثال از نوآوری رادیکالی میتونه این باشه : تولید پارچه ای که اصلا نیازی به شستشو نداشته باشه ، یعنی پارچه هایی که هیچوقت کثیف نمی شوند، و این کار رو با کمک صنعت نانو انجام بده.
خوب این هم از یک تعریف کلاسیک و علمی از کارآفرین و کارآفرینی و نوآوری.
یک نکته مهم در کارآفرینی ، ارزش آفرینی هست ، ببینید به نظر میرسه واژه ارزش آفرینی معادل خیلی خوبی برای واژه کارآفرینی باشه. ارزش و ارزش آفرینی بخش مهمی از مدلهای کسب و کار است ، که در آینده به انواع ارزش و طراحی اون می پردازیم.یه جمله خیلی معروف هست که میگه : یا ارزش ایجاد کن یا کلا دور کارآفرینی رو خط بکش ! به آخرین کالایی که در چندماه گذشته خریدید فکر کنید ، چرا این کالا رو خریدید؟ چرا این برند خاص از این کالا رو خرید کردید ؟ چه ویژگی باعث خرید این کالا شده ؟ دلیل خرید کردن شما معمولا اطلاعات زیادی در مورد ارزشهایی که اون کالا براتون ایجاد می کنه رو ارایه میده. معمولا در زمان خرید خیلی از کالاها ( نه همه اونها ) این احساس به شما دست میده که نسبت به پولی که بابت اون کالا پرداخت می کنید ، چیزهای بیشتری بدست می آورید ، این یک معادله طلایی در کارآفرینی است ! بعبارتی اگر شما ارزش مناسبی را برای مشتریانتان عرضه کنید ، احتمال موفقیت شما خیلی زیاد خواهد بود.
خوب ، ببینید ، کارآفرینی معمولا یک فرآیند داره ، در متون دانشگاهی و کلاسیک ،فرآیند کارآفرینی ،فرآیندی است که با تشخیص فرصت توسط کارآفرین شروع میشه و سپس کارآفرین شروع به ایده پردازی حول محور فرصت می پردازه و یک سری ایده رو مورد بررسی قرار میده ، یکی و یا چند تا از این ایده ها رو انتخاب می کنه و به نوآوری در زمینه این ایده ها می پردازه ، بعد یک طرح کسب و کار پیرامون اون مینویسه و به دنبال تامین مالی و نمونه سازی اولیه می ره ، و در نهایت یک تامین مالی بزرگتر می کنه و نمونه رو در مقیاس انبوه میسازه و کسب و کاری پایدار رو راه اندازی می کنه و باید همیشه دغدغه این رو داشته باشه که کسب و کارش رو حفظ کنه و همواره سعی کنه در مسیر رشد قرار بگیره.
یه جورایی این فرآیند به دو بخش کلی تقسیم میشه ، بخش اول ،تشخیص فرصت درست و طراحی ارزش حول آن و مطمئن شدن از استقبال محصول و بخش دوم ، طراحی یک کسب و کار ،توسعه و حفظ اون

Cover
حالا استارتاپ چی هست و کجای این داستان قرار داره؟
فرآیند استارتاپی یک ایده ،به بخش اول این فرآیند مربوط میشه ، یعنی جایی که شما با کلی ابهام روبرو هستید و باید اونها رو یکی یکی رفع کنید ، باید اعتبار سنجی انجام بدید و در صورت نیاز به تغییر ، تغییرات رو اعمال کنید.
به این تعریف دیو مک کلوردر مورد مفهوم استارتاپ توجه کنید

dave-mcclure-500-startups
استارتاپ سازمانی است که درباره این سه مورد سردرگم است: محصولش چیست، مشتریان آن که هستند. چگونه پول در بیاورد.

تعریف آقای استیو بلنک هم در مورد استارتاپ ها قابل تامل هست !

Steve Blank
استارتاپ سازمانی است موقتی که در جستجوی مدل کسب و کاری گسترش‌پذیر، تکرارپذیر [و سود ده] است.

در این تعریف به مدل کسب و کار اشاره شده ، ببینید ، مدل کسب و کار تعاریف مختلفی داره ولی اگر بخواهیم یک تعریف خودمانی ازش ارایه بدیم میتونیم بگیم که مدل کسب و کار روشی هست که شمابا استفاده از اون ارزشی رو به دست مشتری میرسونید و از این طریق درآمد کسب می کنید .
به کلمه موقتی در تعریف ارایه شده توجه کنید ، شما به محض اینکه مدل کسب و کارتون رو طراحی و اعتبار سنجی کنید و شرایط گسترش پذیری و تکرار پذیری در مورد اون صدق کنه ، کم کم از حالت استارتاپی خارج می شید ! پس شما تا ابد قرار نیست استارتاپ بمونید.

یه جورایی استارتاپ ، یعنی آزمایشگاه ( به نظر من بهترین معادل برای استارتاپ آزمایشگاه اعتبارسنجی و رشد است )، یعنی یک تیم موقتی که تصمیم داره ببینه بالاخره میشه از یک فرصت بهره برداری کرد یا نه و آیا این فرصت جذابیت رشد رو داره و میشه کسب و کاری پایدا رو حول اون ایجاد کرد یا خیر !

جالبه بدونید که درصد شکست استارتاپ ها در دنیا خیلی بالاست ، براساس آمار از هر ۱۰ استارتاپی که شکل میگیره ۹ استارتاپ دچار شکست میشه ، دلایل این شکست ها هم جالبه ، اگر بخواهیم یک دلیل مهم برای شکست اکثر استارتاپ ها بگیم این دلیل ، دلیل مناسبی است : بیشتر استارتاپ ها محصول اشتباهی رو تولید می کنند ، بعبارتی ، شاید نوآوری خاصی رو انجام داده باشن ، ولی ارزش خاصی رو برای مشتریانشون ایجاد نکردن ، برای همین محصول تولید شده ، مورد استفبال قرار نمی گیره و مشتری مورد انتظارش رو جذب نمی کنه و در نهایت استارتاپ مربوطه دچار شکست میشه ! موفقیت یک استارتاپ وابسته به طی کردن یک فرآیند صحیح اعتبارسنجی است.

پس وقتی می گویید که موسس یک استارتاپ هستید ، یعنی شما در حال بررسی و آزمایش یک فرصت با هدف ایجاد یک کسب و کار پایدار حول اون هستید .
یادتون باشه که وقتی رشد کنید و به تثبیت برسید دیگه از فاز استارتاپی خارج شده اید.
امیدوارم این رابطه رو درک کرده باشید .یادتون باشه مفهوم کارآفرینی مثل یک چتر است که مفهوم استارتاپ زیر آن قرار میگیرد.