به بهانه برگزاری رویداد استارتاپ ویکند در سرتاسر ایران ( مشهد ، شیراز، بابلسر)

پیشنهاد میکنم حتما این پست را در زمینه تجربه شخصیم از حضور در این رویداد را مطالعه کنید!

یکی از مشکلات و سوالات شرکت کنندگان در این رویداد بحث ترساز مطرح کردن ایده هاست در این پست به بررسی این مطلب  پرداخته ام،این مطلب ترجمه بخشی از کتاب استارتاپ ویکند است که بزودی در دسترس شما قرار خواهد گرفت.

فرض کنید شما ایده جالبی در مورد یک کسب و کار جدید در سر دارید. مثلا فیسبوک بعدی ، یا توتیر بعدی یا شاید یک چیز معمولی و روزمره تر ، مثل سرویس جدید  تحویل رایگان خواربار یا تیوب خمیر دندان بدون ریخت و پاش . از صبح که از خواب پا می شوید تا شب به این ایده فکر می کنید . حتی سرکارتان هم وقت و بی وقت در موردش ایده های پراکنده ای را یادداشت می کنید . شاید چیزهایی در موردش با همسرتان یا هم اتاقی تان هم در میان بگذارید ، یا مطلبی در مجله ای بخوانید که دوباره ذوق و شوقتان را در موردش تازه کند . آخر هفته که از راه می رسد ، هنوز کمی در موردش فکر می کنید ، شاید حتی با یک مدل کسب و کار هم کمی  ور بروید یا به جستجوی آنلاین بپردازید تا مطمئن شوید کسی قبلا همین ایده به فکرش نرسیده باشد! راستش را بخواهید، شما کمی نگران هستید که مبادا تا زمانیکه بتوانید زمان و سرمایه لازم برای یک بار آزمایش کردن ایده تان را بدست آورید، شخص دیگری ایده شما را به واقعیت در آورده باشد .

حالا تصور کنید وارد اتاقی پر از افراد غریبه شده اید و باید ایده تان را در ۶۰ ثانیه برایشان معرفی کنید ،افرادی که ایده شما را می پسندند، ممکن است تصمیم بگیرند با شما روی آن کار کنند و آنهایی که علاقه ای نشان نمی دهند ، خب، می توانند راه خودشان را بروند . آیا این کار را می کنید ؟! (منظور به اشتراک گذاری ایده در ۶۰ ثانیه است!)

بیشتر افراد قبل از این اقدام تردید دارند . هرچه باشد مدت طولانی روی این ایده تان کارکرده اید و از نظر خودتان ایده بسیار جالبی هم هست . اگر آنهایی که علاقه نشان نداده اند تصمیم بگیرند ایده تان را بدزدند و آنرا برای راه اندازی شرکت خودشان بکار ببرند چه ؟ یا اگر آنهایی که تصمیم گرفتند با شما کار کنند ایده تان را در جهت دیگری پیش بردند و در نهایت ایده تان به آنچه شما تصورش را داشتید ختم نشد چه ؟

ما در استارت آپ ویکند نصیحتی  دو کلمه به شمامی کنیم : ولش کن ، بزن بریم !

هر هفته در جلسات استارتاپ ویکند در سراسر آمریکا ( و دنیا و اخیرا در ایران ) ، کارآفرینان تازه کار دور هم جمع می شوند تا ایده هایشان -که مثل فرزندانشان هستند – را با افرادی که تا به حال ندیده اند در میان بگذارند به این امید که این طرح های مبهم و نا مشخص را به واقعیت تبدیل کنند . اعتماد کردن به دیگران برای جلب حمایت و توصیه ها و کمکهایشان تنها راه رسیدن به هدف هایتان است . قبلا در استارت آپ ویکند اداره امور به این شکل بود که افراد شرکت کننده در استارت آپ ویکندها می بایست توافقنامه هایی بنام NDA( Nondisclosure Agreement یا توافقنامه عدم افشای اطلاعات) را امضا می کردند و متعهد می شدند که ایده های مطرح شده در جلسه را به هیچ کس خارج از جلسه بروز ندهند . این روش از نظر ما و بسیاری از شرکت کننده ها جالب نبود . حتی تعدادی از افراد در همان اوایل به دلیل وجود همین شرط در جلسات شرکت نکردند و ترجیح دادند با هم در یک کافی شاپ بنشینند و استارت آپ ویکند کوچک خودشان را داشته باشند .

به همین دلیل تا امروز ما ترجیح داده ایم که جلسات را با طرز فکری باز (Open – Source) برگزار کنیم . البته این امر که افراد به این طرز برخورد عادت کنند ،کمی زمان می برد  . افراد معمولا در چند ساعت اول استارت آپ ویکند در تردید هستند و تنها قسمت های کوچکی از ایده شان را در اختیار بقیه می گذارند . آنها با تردید و محتاطانه به دیگران نزدیک می شوند و بیشتر سعی می کنند بدون دادن اطلاعات در مورد مهارتهای آنها پرس و جو کنند و فقط کلیات ایده خود را ارائه می دهند . همچنین بیشتر افراد در مورد اینکه آیا ایده شان به اندازه کافی خوب است یا نه نگران هستند ، شاید چون فرصت نداشتند که ایده خود را در روشنایی و به وضوح ببینند ، چه برسد که بخواهند آنرا در معرض قضاوت و داوری صدها غریبه بگذارند.

اما بعد همه چیز عوض می شود . این افراد سایرین را می بینند که ایده شان را بطور کامل و رو راست و با اعتماد توضیح می دهند ، بعد از خودشان می پرسند : واقعا بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیافتد چیست ؟ ممکن است نظرات منفی بشنوید ؟ این که چیز خوبیست . اگر مشکل و نقص مهمی در مدل کسب وکار شما باشد ، یا اگر کسی قبلا آنرا امتحان کرده باشد ، شما مطلع خواهید شد و دنبال ایده دیگری خواهید رفت .

چیزی نخواهد گذشت که افراد شروع می کنند به اعتماد کردن به یکدیگر و انرژی در کل فضای اتاق به جریان در خواهد آمد درست مثل جهیدن دانه های ذرت روی گاز(منظور دانه های پاپ کورن است ! )فضا با ایده ها و افکاری که افراد در خود نگه داشته بودند به تدریج گرم می شود . فضا لبریز می شود از ایده های نو و داغ! این لحظه یکی از لحظات مورد علاقه ماست . ما به عنوان هماهنگ کنندگان و موسسان استارت آپ ویکند یک نظریه داریم و آن هم این است که : ” هیچ ایده فوق العاده ای وجود ندارد ، تنها اجراهای فوق العاده داریم ” . یا به گفته یکی از شرکت کنندگان استارت آپ ” ارزش ایده ها به تنهایی صدتا یک غاز است ،اجرای ایده ها مهم است!”

اگر هیچکدام از این حرف ها به نظر شما معنی ندارد ، از جنبه ریاضی به آن فکر کنید و مثالِ زیر را در نظر بگیرید . فردی  که به تنهایی برروی ایده ای کار می کرد مدتی پیش نزد ما آمد . ماهها بود که سعی می کرد کاری را راه بیاندازد و آنرا مخفی نگه داشته بود تا اینکه پول کم آورده بود، می گفت : ” مشکل بزرگی دارم، پول کافی ندارم که این ایده را به جایی برسانم ” . به او گفتم زمانش رسیده که ایده اش را بر ملا کند ، هرچه باشد اگر در مورد ایده تان با کسی صحبت نکنید احتمال اینکه مشتری یا سرمایه گذار پیدا کنید صفر خواهد بود .

یکی دیگر از شرکت کنندگان استارتآپ ویکند در شهر المپیای واشنگتن به خوبی به این نتیجه رسیده بود . ولی پس از شرکت در یکی از جلسات استارتاپ ویکند ما، برایمان نامه ای نوشت و اقرار کرده بود که در پایان جمعه شب، گروهی چهل نفره توانسته بودند با همکاری یکدیگر ۱۰ ایده عالی را در زمینه محصولات و خدماتی مورد تقاضای بازار، ارائه دهند . او توضیح می داد که :  تمام ایده ها ، از ایده پاندای قرمز (Red Panda) ( یک نوشیدنی انرژی زا مورد تقاضای سالن های تمرین یوگا ) گرفته تا تست هوشیاری (Drunk Test) ( یک App مربوط به Iphone که با پرسیدن یک سری سوالات سطح عملکرد و هوشیاری شما را می سنجد( ، ارزش بررسی و ادامه داده شدن را دارند ، البته به شرط آنکه فرد انگیزه و علاقه لازم را داشته باشد . البته او خیلی زود دریافته بود که ” در سر پروراندن ایده آسان است ، قدم بعدی و مشکل تر این است که کاری  در رابطه با آن انجام دهیم .”

در واقع بسیاری از شرکت کنندگان ما فهمیده اند که به سادگی می شود در مرحله Brain Storming یا ایده پردازی و طوفان مغزی ماند ، چیزی که برای ما عجیب نیست و یک امر معمول و بدیهی است . ایده پردازی جالب است ، جالب تر از آن ، درمیان گذاشتن و پشتیبانی ایده با دیگرام و جلب کردن اعتماد و نظر آنها است . همانطور که شرکت کننده ای که در پاراگراف  قبلی توضیح دادیم می گوید : ” روند تعمیم دادن یک ایده ، با این مفهوم که آن را  بسنجید  و سپس با تمرکز بر اطلاعات و تجربیات جدید ایده را بهبود و یا تغییر بدهید ، چیزی است که مغز انسان برایش بهینه سازی شده است ” . این کار را می توان به سادگی بارها و بارها تکرار کرد اما برای ایجاد یک استارت آپ عملی روش خیلی خوبی نیست . نکته کلیدی در استارت آپ همان طور که از اسمش پیداست استارت زدن یا دست به عمل شدن است. کافیست یک ایده ، هر ایده ای که می خواهد باشد، را انتخاب کنید ، سپس مشغول به کار شوید .در نظر داشته باشید که تمامی ایده ها خوب هستند !

به نظر ما شعار معروف کمپانی نایک (Nike) یعنی “فقط انجامش بده Just do it” شاید بیشتر در راه اندازی کمپانی ها معنی بدهد تا بدست آوردن موفقیت های ورزشی . شرکت کننده دیگری به نام ویلی می گوید اولین بار که در استارت آپ شرکت کرده است ایده ای داشته که تصمیم نداشته آنرا با دیگران در میان بگذارد . او توضیح می دهد که چون آدم ساکت و خجالتی است ابتدا تصمیم داشته  از ایده اش صحبتی نکند . او می گوید احساس می کرده عده زیادی هستند که نگاه می کنند ، گوش می کنند و قضاوت می کنند و او جرات شرکت کردن در ویکند را نداشته . اما بعد از شنیدن ارائه طرحهای سایرین تصمیم می گیرد که این کار به امتحانش می ارزد . ایده او برتر از ایده سایرین به نظر نمی رسید . بنابراین تمام قوایش را جمع می کند و به روی سن سالن می رود . چند دقیقه نگذشته که از این کارش پشیمان می شود ، اما دیگر کار از کار گذشته و او آنجا آن بالا ایستاده است. کار آسانی نبوده ، او دستپاچه می شود و جملاتی را که آماده کرده بوده، فراموش می کند و صد در صد مطمئن بود که بیشتر حاضرین با خوداین فکررا می کنند :” خدایا ، این چه مزخرفیه ، می خواد چی کار کنه ” اما، در عوض از جانب حاضرین تایید می شود .